مارینا  جونمارینا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

زندگي قشنگ ما

هديه خداوند به ما يك پرنسس كوچولو !

يكشنبه 22 مرداد 91 بالاخره روزي كه خيلي انتظارش رو مي كشيديم رسيد . من و باباييت رفتيم واسه سونو جنسيت . هر دو خيلي هيجان داشتيم. مثل هيجان روز او مدرسه .....مثل هيحان شب عيد ..مثل هيجان روز عروسي ......مثل هيحان يه سفر قشنگ............ولي نه مثل هيجكدوم نبود ....يه جور بي قراري توش بود ،يه جور اميد ، يه جور احساس يكي بودن ، نمي دونم فكر كنم اين مشترك ترين حسيه كه منو بابايي  تا به حال با هم داشتيم ....به هرحال با تموم بي قراريها و خوشحالي رفتيم سونو . من رو تخت دراز كشيدم. بابايي دستم رو گرفت تو دستش . يه نگاهي به هم كرديم . چشماي هر دومون برق مي زد . دكتر شروع كرد به سونو .انگار داشت دنبال يه چيزي مي گشت تو دلم. من يه لحظه خيلي ت...
6 شهريور 1391

آهنگ وبلاگ پرنسسم

! It's been said and done Every beautiful thought's been already sung And I guess right now here's another one So, your melody will play on and on with the best of ‘em You are beautiful like a dream come alive Incredible A center full of miracle Lyrical You've saved my life again And I want you to know, baby I-I love you like a love song, baby I-I love you like a love song, baby   ! It's been said and done Every beautiful thought's been already sung And I guess right now here's another one So, your melody will play on and on with the best of ‘em You are beautiful like a dream com...
6 شهريور 1391

جنین و موسیقی

      واکنش‌های جنین نسبت به موسیقی تحقیق دیگری توسط توماس آرورنی و رنه فان در کار (محققان سرشناس رشد کودک) انجام شد که در آن با استفاده از امواج اولتراسوند و تکنولوژی فیبراپتیک به بررسی واکنش‌های جنین نسبت به موسیقی پرداختند. آنها دریافتند جنینی که در رحم مادر تحریک می‌شود، در زندگی آینده خود از نظر بینایی، شنوایی، زبان و مهارت‌های حرکتی پیشرفت قابل توجهی خواهد داشت. آنها همچنین دریافتند موسیقی جنین را آرام کرده و کمک می کند او قبل و پس از تولد راحت‌تر بخوابد. با جود تحقیقات فراوان و یافته‌های گوناگون، والدین واقعا نمی‌دانند باید چه کار کنند. نکته اصلی این است که باید...
6 شهريور 1391

اندر احوالات اینجانب......

همیشه فکر می کردم بارداری شیرین و راحتی داشته باشم.می رم آتلیه عکس می اندازم ...ورزش و استخر و یوگا رو ادامه می دم. تغذیه عالی .......کلی لباسهای خوشگل می خرم و یک وبلاگ کامل از هر روز بارداریم درست می کنم.............اما .................1 هفته از پری گذشته بود که تهوع و ویار شروع شد .....انرزی صفر ...تغذیه صفر......ورزش صفر......چه عکسی؟ چه لباسی؟حال نداشتم  از جام بلند شم .تهوع خیلی چیزه مزخرفیههههههههههه...........کلی روحیه ام رو از دست دادم.گاهی می گفتم این چه کاری بود من کردم؟ ولی الان هفته 12 هستم کمی بهترم . انرزی باز صفره ولی تهوع کمتر شده البته باز هم تهوع دارم .....الان هم حال ندارم بیشتر بنویسم....................راستی ...
6 شهريور 1391

در يك ماه گذشته چه گذشت؟؟؟؟؟

امروز بعد از يك ماه فاصله اومدم ..........و اما در اين يك ماه چه گذشت سونو گرافي و ديدن ورجه وورجه هاي بيبي فينگيلي روز 10 تير بود كه براي بار دوم رفتيم سونو . بار اول بيبي خيلي كوجول موچول بود . يه نقطه بود . و اين بار ...... رفتيم سونو با همسري . خيلي خوشجال بوديم. نوبتمون كه شد يه دفعه يادم افتاد كه بايد يه چيزه شيرين مي خوردم تا بيبي حركت كنه و ما ببينيم . همسري گفت مي خواي از منشي برات 2 تا قند بگيرم بخور ......كلي خنديديم و گفتم نه ديگه بي خيال بريم داخل . دكتر سونو مهربون بود . شروع كرد به سونو ........واي خدايا بزرگيت رو شكر .يه ني ني كوچولو .........همسري كه مست بود مست مست ... .......من از دكتر پرسيدم تكون مي خوره گفت...
31 مرداد 1391

به زندگي قشنگ ما خوش اومدي

                                                            سلام عزیز دل مادر و پدر به زندگي قشنگ ما خوش اومدي نمي دونستم اينقدر عجله داري كه بياي تو زندگي قشنگ ما. به هر حال خوش اومدي . روز 14 ارديبهشت بود كه يه حس غريبي تو دلم بود از داشگاه اومدم خونه و سريع با بي بي چك كنترل كردم. ........... سلام عزیز دل مادر و پدر به زندگي قشنگ ما خوش اوم...
24 مرداد 1391

سورپرايز خانواده ها

من همون شب ١٤ ارديبهشت براي كنترل با اصرار همسري رفتم بيمارستان . تا با توجه به مقدار بتا اگه نياز به مراقبت خاصي بود انجام بديم. همونجا به خواهرم كه با نامزدش رفته بود شمال اس ام اس دادم كه خاله جون من تو دل مامانم هستم!
24 خرداد 1391