21مرداد روزي بود كه خيلي منتظرش بوديم . اونروز جنسيت كوچولومون مشخص مي شد . با كلي هيجان راه افتاديم به سمت خيابون 17 شهريور براي سونو . تو ماشين داشتيم با همسري راجع به كوچولومون و جنسيتش حرف مي زديم . خيلي بي قرار بوديم . نزديكيهاي مركز سونو كه رسيديم ديديم همه مردم تو خيابونن .يه آشوب عجيبي بين مردم بود .... ....خيلي عجيب بود معلوم بود كه اتفاقي افتاده . همسري گفت چي شده چرا حتي پرستارها هم با اين لباسهاي فرمشون تو خيابونن؟؟؟ من يه لحظه گفتم زلزله..........حتما زلزله شده. همون لحظه همسري ماشين رو نگه داشت و از يه نفر پرسيد آقا چه خبر شده؟ و در جواب بهمون گفتن ............زلزله خيلي ترسيدم. ما چون تو ماشين در حال حركت بوديم متوجه ...