مارینا  جونمارینا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

زندگي قشنگ ما

کودک 2 ساله من

1393/9/26 22:49
2,514 بازدید
اشتراک گذاری

فرزند دوساله ی شما چگونه رشد و تغییرمی کند؟

بچه های دوساله کاشفینی هستند که به دنبال دنیاهای ناشناخته می گردند ودانشمندانی هستند که شگفتی های طبیعت را بررسی می کنند.شاعرانی هستند که برای اولین بار زبان را اختراع می کنند و روان شناسانی هستند که به راز تفاوت های رفتاری انسانهای اطراف خود می اندیشند.کودک دوساله ی شما، دوسال پیش، نوزاد کوچک وناتوانی بود که برای همه چیز به شما نیاز داشت. به شما وابسته بود تا به اوغذا بدهید، با او بازی کنید و از او مراقبت کنید. اما حالا کودک شما، خودش غذا می خورد، بازی می کند و با خودش صحبت می کند. فرزندتان وقتی بزرگتر شد آموخت گاهی باید صبر کند تا توجه شما را به دست آورد و گاهی کسان دیگری به جای والدینش ازاو مراقبت می کنند.

بعضی از بچه ها زودتر از بچه های دیگر استقلال خود را به والدینشان نشان می دهند. واکنش های منفی کودک دوساله به دلیل نیازاو به مستقل شدن از والدین است.اینکه تمام نیازهای کودکتان را تأمین کنید قطعا برای شما سخت خواهد بود.کودک شما باید بداند که قرار است والدین برای او محدودیت تعیین کنند.او هر روز بیشتر از گذشته از شما به عنوان پایگاهی امن استفاده می کند تا با خیال راحت به سراغ ماجراجویی هایش برود.

فرزند دوساله ی شما چگونه رشد و تغییرمی کند؟

بچه های دوساله کاشفینی هستند که به دنبال دنیاهای ناشناخته می گردند ودانشمندانی هستند که شگفتی های طبیعت را بررسی می کنند.شاعرانی هستند که برای اولین بار زبان را اختراع می کنند و روان شناسانی هستند که به راز تفاوت های رفتاری انسانهای اطراف خود می اندیشند.کودک دوساله ی شما، دوسال پیش، نوزاد کوچک وناتوانی بود که برای همه چیز به شما نیاز داشت. به شما وابسته بود تا به اوغذا بدهید، با او بازی کنید و از او مراقبت کنید. اما حالا کودک شما، خودش غذا می خورد، بازی می کند و با خودش صحبت می کند. فرزندتان وقتی بزرگتر شد آموخت گاهی باید صبر کند تا توجه شما را به دست آورد و گاهی کسان دیگری به جای والدینش ازاو مراقبت می کنند.

بعضی از بچه ها زودتر از بچه های دیگر استقلال خود را به والدینشان نشان می دهند. واکنش های منفی کودک دوساله به دلیل نیازاو به مستقل شدن از والدین است.اینکه تمام نیازهای کودکتان را تأمین کنید قطعا برای شما سخت خواهد بود.کودک شما باید بداند که قرار است والدین برای او محدودیت تعیین کنند.او هر روز بیشتر از گذشته از شما به عنوان پایگاهی امن استفاده می کند تا با خیال راحت به سراغ ماجراجویی هایش برود.

موضوعات قابل بحث :

فرزند دوساله ی شما چگونه رشد و تغییرمی کند؟

کودک دوساله چگونه فکرمیکند؟

رشد انفجاری زبان

قوی شدن، ایمن ماندن

افزایش هماهنگی دست و چشم

غذا خوردن

آموزش آداب توالت رفتن

خواب

انظباط


خشم و خشونت


قطع فعالیت

جدایی:خداحافظی کردن

و ...

کودک دوساله چگونه فکرمیکند؟

کودک دوساله درک می کند که انسانی جدا از شما و دیگر اطرافیان است. والدین کودکان دوساله نمی دانند از تماشای شکوفایی ذهن فرزندشان به هیجان بیایند یا از شور بی پایان او برای کشف دنیا شکایت کنند.کودک دوساله دنیا را از دریچه ی چشمان خود می بیند نه از نقطه نظر والدینش.اوعلاقه دارد برایش درباره ی دنیای اطرافش توضیح دهید.

-شاید بارها و بارها بپرسد: چی؟چرا؟ تا شما توضیحات بیشتری به او بدهید. بهترین روش یادگیری در این سن، تجربه ی مستقیم است.محدودیت درک کودک نباید سبب شود درباره ی چیزهایی که قادر به درکشان نیست برای او صحبت نکنید. سعی کنید به خاطرداشته باشید آنچه برای او بیشتراز همه ارزش دارد، تعاملی است که با شما دارد نه معنی توضیحات شما.

بیشتر بچه های دوساله در آن واحد فقط می توانند مقدار کمی از اطلاعات را درک کنند. اگر فقط یک کار به او واگذار کنید براحتی از پسش برمی آیند. اگر همزمان انجام دو کار را به آنها محول کنید، ممکن است بتواند کار اول را انجام بدهند، اما برای انجام کار دوم نیاز به یادآوری دارند.اگر بخواهید انجام سه کار را به آنها واگذار کنید، احتمالا تا بیایید توضیح کار سوم را تمام کنید، کار اول را فراموش می کنند. بنابراین باید در برخورد با کودکان دوساله این محدودیت ذهنی آنها در نظرگرفته شود.حتی اگر کودک، ضریب هوشی بالایی داشته باشد، نمی تواند مانند کودکان بزرگتراطلاعات رابه طور منظم در ذهن خود ذخیره کرده و به یاد بیاورد.

یکی از مفاهیمی که کودک در طول دوسالگی خواهد آموخت مفهوم جفت هاست.او دو دست و دو پا دارد، دو چشم و دو گوش.شمردن تا دو واقعا برایش معنی دارد. یکی از تغییرات بزرگ در این سال، توانایی کودک در حل مساِِئل است. هنگام تماشای بازی کودکتان نشانه هایی را می بینید، که نشان می دهد او چگونه مسائل را حل می کند. بچه ها از رویکردهای خاصی برای یادگیری استفاده می کنند.بعضی ازبچه ها آموزنده ی بصری هستند، آنها قبل از انجام هرکاری به دقت توجه و تماشا می کنند. بعضی آموزنده ی شنیداری هستند، سوال می کنند و به توضیحات بزرگترها گوش می سپارند. عده ای دیگر آموزنده ی لمسی هستند، که با لمس کردن و بازکردن شیء از هم بهتر می آموزند. بسیاری از بچه ها هرسه رویکرد را به کار می گیرند.اگر به سبک یادگیری طبیعی فرزندتان توجه داشته باشید، میتوانید به او کمک کنید که سریعتر بیاموزد و از کار و فعالیتش لذت بیشتری ببرد.ودک در این سن ، منفی باف ، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد می‌زند: خودم می‌خواهم بپوشم و اگر پدر به او بگوید: لباست را بپوش خواهد شنید که می‌گوید: می‌خواهم مامان لباس تنم کند. کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را می‌طلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را می‌خواهد. او در دنیایی از تضاد سیر می‌کند. و این کلمات بر زبان او جاری است: می‌کنم .. نمی‌کنم .. می‌خواهم .. نمی‌خواهم .. می‌توانم .. نمی‌توانم .. بله .. نه
انتخابهای او چند تایی است و در هر دقیقه ، نوعی را می‌پسندد، اگر انواع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: مربا می‌خواهی می‌گوید نمی‌خواهم اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا می‌خواهد. مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی می‌خواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی می‌کنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بخواهید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که می‌دانید از پرسشهایی که او باید چواب ..نه.. را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.
در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده می‌شود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن ، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بی‌اهمیت تسلیم شود. مثلا بگوید: البته ... بله قربان ... حتما
مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک 2 تا 2,5 ساله ممکن است. رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را می خواهد به شما نشان دهد، و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا با صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.

قرار داشتن در کنار همسالان برای کودک بسیار مفید است. پس برنامه هایی برای بازی با همسالان برای کودک خود تدارک ببینید اما ابتدا اطمینان حاصل کنید که اسباب بازی به مقدار کافی در دسترس دارید! ممکن است کودک شما نتواند به راحتی اسباب بازیهایش را با بقیه بچه ها تقسیم کند، اما شما می توانید با پیش بینی مناسب از بروز مشکل در این زمینه (تقسیم کردن اسباب بازیها بین بچه ها) جلوگیری کنید.

اگر فکر می کنید که کودک دو یا سه ساله شما خودخواه شده است، ممکن است تصور کنید که او را لوس کرده اید. بروز این حالت در کودکان به والدین آنها ربط زیادی ندارد. کودکان در این سن طبیعتا خودمحور هستند. با این حال بهتر است از موقعیتهای مناسب برای نشان دادن رفتار خوب استفاده کنید (استفاده از عباراتی مانند "لطفا" و "متشکرم"، تعریف کردن از کسی که کاری را به خوبی انجام داده است و دادن چیزهای شخصی مانند اسباب بازی به دیگران) و کودک شما هم به زودی این کارها را به اندازه کافی یاد خواهد گرفت. به گروههای بازی کودکان بپیوندید یا اسم او را در یک خانه بازی یا کلاس تفریحی مخصوص این سن بنویسید تا او بتواند مدتی را با کودکان دیگر سپری کند. او به زودی یاد می گیرد که چگونه دوست پیدا کند و چگونه دوستی هایش را حفظ کند و او به زودی یک زندگی فعال اجتماعی را در پیش خواهد گرفت.

س از ابراز علاقه و نشون دادن خوشحالی به کودک دو ساله اتون دریغ نکنید .

از کلمه لطفا و متشکرم زیاد و به موقع استفاده کنید.

قطع فعالیت

قطع فعالیت کلیدی است موثر برای پیشگیری از بد رفتاری فرزند تان. زمانی از این روش استفاده می کنیم که روش های دیگر(داد زدن، هشدار دادن) موثر واقع نشد. زمانی که کودک یکی از قوانین مهم خانواده را زیر پا می گذارد از قطع فعالیت استفاده می کنیم.قطع فعالیت تنها یک تنبیه نیست، بلکه این امکان را به والدین می دهد که برای قطع بد رفتاری فرزند خود، بدون اینکه به او آسیبی بزنند، از چیزی غیر از کلام خود استفاده کنند و ابزار موثری است که می توان تقریباًدر هر موقعیتی از آن استفاده کرد. وقتی بچه ای قانونی را می شکند والد به آرامی قانون را به او گوشزد می کند. پس والد می گوید حالا باید فعالیت تو قطع شود. سپس بدون اینکه چیز دیگری بگوید کودک را به محل قطع فعالیت می برد.این محل می تواند یک صندلی درگوشه اتاق، روی پله، یک گوشه مبل یا اتاق خود کودک باشد. و کودک باید دو دقیقه در این محل بماند و کودک می تواند در پایان قطع فعالیت به بازی خود برگردد. اگر کودک مجدداً قانون را زیر پا گذاشت، والد نیز باید قطع فعالیت را تکرار کند.

-مشکلات روش قطع فعالیت:

بعضی از بچه ها در طول مدت قطع فعالیت آرام می نشینند، اما بعضی گریه و شکایت می کنند، هر عکس العملی که فرزند تان به قطع فعالیت نشان داد آرامش خود را حفظ کنید، اگر فرزند تان از محل قطع فعالیت فرار کرد با آرامش او را برگردانید.بعد از قطع فعالیت کودک خود را برای یک لحظه در آغوش بگیرید و به فعالیت جدیدی بپردازید.

نبیه صد در صد ممنوع !!!!!

 


در سال 2002 یک تحقیق وسیع در مورد آثار و عوارض تنبیه به عمل آمد. خانم ،الیزابت تامسون ، از مرکز ملی کودکان فقیر در دانشگاه کلمبیا، اطلاعات گردآوری شده طی 62 سال را مورد بررسی قرار داد و دریافت که: هر قدر کودک بیشتر تنبیه شود احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه در او بیشتر می شود. ضمناً چنین کودکی بیشتر رفتارهای نادرستی مثل دروغگویی ، حقه بازی و آزار و اذیت دیگران را از خود نشان خواهد داد. کودکانی که با تنبیه بزرگ شده اند کمتر درست و نادرست را از هم تشخیص می دهند، و در غیاب والدین خود بیشتر از سایر بچه ها رفتارهای نادرست و بی ادبانه انجام می دهند.

یکی از مادران که معمولاً فرزندش را تنبیه بدنی می کند می گوید: ،،بچه من موقعی رفتارش درست است که او را تنبیه می کنم. اما راستش، نمی دانم رفتار درست او به خاطر ترس است یا این که واقعاً خوب و بد را از هم تشخیص داده است.،،

وارد چایگزین تنبیه را به خاطر بسپارید !!!

 

سعی کنید در رفتارتان ملایم و مهربان باشید. وقتی تن صدایتان عادی و طبیعی باشد کودک بهتر حرفتان را می شنود.

کمی تأمل کنید. یک مکث کوتاه در عکس العمل و اندکی صبر هنگام هیجان، می تواند گره گشا باشد. چه اشکالی دارد که بگوییم: الآن برای مواجهه و حل این مسئله خیلی ناراحت هستم و موقعیت مناسب نیست. بعداً در موردش صحبت می کنیم.

به او بیاموزید. به جای مجازات او به خاطر کار نادرستش، کار درست را به او یاد بدهید. مثلاً بگویید: وقتی اسباب بازی هایت را در اتاق پذیرایی رها می کنی من این کارت را نمی پسندم. دوست دارم دفعه بعد آنها را در کمد بگذاری.

مثبت باشید. به جای آنکه بگویید :چند مرتبه باید به تو بگویم که دندانهایت را مسواک بزنی؟! می توانید بگویید : دندان های قشنگت را مسواک بزن که همین طور قشنگ بماند. بعد منو خبر کن که بعد از تو مسواک بزنم.

توضیح : به جای ::::تهدید::::. می توانید با یک توضیح مختصر، علت زشتی رفتار او را روشن کنید تا در ذهنش دلیلی برای تغییر رفتار داشته باشد.

از عصبانیت دوری کنید. به جای تمرکز روی اشتباه یا رفتار نادرست کودک، که شما را برای هیجان و عکس العمل احساسی آماده می کند، از هر یک از موارد خطای فرزندتان به عنوان موقعیت خوبی جهت راهنمایی او و فراگیری استفاده کنید.

انگیزه بدهید. به او با جملات خاصی انگیزه بدهید و صحبت های تشویق کننده داشته باشید.

انعطاف پذیر باشید. وقتی کودک می پرسد: می تونم این برنامه تلویزیون رو تا آخر ببینم، بعد بریم بیرون؟ منطقی باشید. اگر فرصت دارید، به درخواستش جواب مثبت بدهید. بدین ترتیب کودک رفته رفته با هنر گفتگو و مذاکره آشنا می شود.

از لجبازی و زورآزمایی بپرهیزید. هیچ کاری مخربتر و بی فایده تر از زور آزمایی با فرزند نیست. او را به همکاری کردن تشویق کنید. مثلاً می توان گفت : من مشکلی دارم. من دوست دارم تو پیراهن تمیزی بپوشی ولی می بینم که تو بازهم همون قبلی رو می پوشی. به نظرت چطور می شه این مسئله رو رفع کرد؟. وقتی مشکل را با کودک در میان بگذارید احتمالاً بیشتر علاقه مند می شود که در حل آن کمک کند و با شما همکاری کند.

زیرک باشید. اگر عملکرد فعلی شما اثر ندارد با زیرکی راه دیگری پیدا کنید. تغییر خط مشی شما آسان تر است تا این که همیشه بخواهید اول او تغییر کند. از خودتان بپرسید: چه کار دیگری می توانم بکنم تا او را به عکس العمل بهتری ترغیب کند؟

 


نکته: در رابطه با مجازات کودک این سه قاعده را به یاد داشته باشید:

- هنگام عصبانیت از مجازات بپرهیزید.

- برای تلافی کردن یا انتقام گرفتن، مجازات نکنید.

- همیشه مجازات شدیدتر، مجازات بهتر نیست.

دو سالگی یکی از مهمترین زمان ها برای تربیت کودک :


دوسالگی یکی از مقاطع حساس و دشوار در تربیت و رفتار با کودکان است. دوساله ها غیرقابل پیش بینی هستند، به حرف گوش نمی دهند و همیشه ::نه :: می گویند و در مهمانی و جمع های دوستانه رفتارهای غیرقابل پیش بینی می کنند که والدین شان به خاطر آنها خجالت زده می شوند. گاه فکر می کنید تلاشتان برای تربیت این فرشته کوچک اما چموش دوست داشتنی برای همیشه بی نتیجه خواهد ماند و گاه شیرین زبانی و رفتارهای بزرگ منشانه اش باعث می شود براحتی فراموش کنید که او فقط و فقط (دو سال) دارد. پگی شکت کارشناس تربیت کودکان در ایالت اوهایو می گوید: در این مرحله است که کودک از قالب نوزادی خارج و در قالب یک انسان کوچک اما کمال یافته به لحاظ افکار، عقاید و خواسته هایش قرار می گیرد و همین خصوصیت ها و خصلت ها هستند که از دو سالگی بچه ها برای والدین یک غول می سازد و تربیت و رفتار با آنها را دشوارتر می کند.
کارشناسان معتقد هستند آنچه که کودکان در این سن حقیقتاً به دنبال آن هستند کشف ساز و کار این دنیا با به چالش گرفتن هر چیز از پدیده های مختلف گرفته تا آستانه صبر و تحمل و حتی حوصله والدین شان است و از همین روست که به دوساله ها بر چسب غیر قابل کنترل و پیش بینی بودن ،زده شده است و گفته می شود نه بچه هستند که بتوان مثل بچه ها با آنها رفتار کرد و نه بزرگ هستند که بشود مثل بزرگترها با آنان رفتار کرد.

شکل گیری شخصیت:

همان اراده و التزامی که باعث می شود کودکان نوپا برای راه رفتن با صندل روی برف ها اصرار کنند و بعد گلوله های یخ و آدم برفی شان را با خود به اتاقشان بیاورند درست همانی است که آنها را تشویق می کند به استقلال رفتاری دست پیدا کنند و بخواهند بر اساس تصمیماتی که گرفته اند، عمل کنند.
جک.ل ‎. هارمن، دکترای روانشناسی کودک و استاد دانشگاه ::پیز :: در نیویورک می گوید: آنها در سنی هستند که شروع به ابراز علایق و حتی اولویت های خود می کنند و همزمان با آن مهارت های کلامی لازم را برای خواسته هایشان افزایش می دهند. بچه ها از بیست ماهگی به بعد به مهارت های فیزیکی قابل توجهی نیز دست پیدا می کنند، کودکی که تا چند ماه پیش کتاب آشپزی شما را در دست می گرفت و با دست عکس غذاهای مورد علاقه اش را به شما نشان می داد حالا دیگر ممکن است بخواهد در درست کردن آن و یا تزئین سالاد الویه با تربچه و خیارشور به جای چشم و بینی یک آدمک خیالی به شما کمک می کند.

موختن عشق ورزی و محبت:

باعث تعجب است اما کودکی که تا همین چند ماه پیش فقط شما را برای رسیدگی و پاسخ دادن به نیازها و خواسته هایش می شناخت در این زمان یاد می گیرد همان توجه و دلسوزی را معطوف شما کند و این ممکن است شما را غافلگیر کند.
آنها در این سن به حسی از خودشناسی دست پیدا کرده و یاد می گیرند احساسات و عواطف خود را بشناسند. این مسئله به آنها کمک می کند احساسات دیگران را درک کنند. با این حال عشق و محبت و دلسوزی را نباید فقط به خاطر رسیدن به این نقطه عطف در نمودار رشد یک کودک دو ساله تلقی کرد.
متخصصان معتقدند دلسوزی و محبت یک رفتار اکتسابی و آموختنی است. بچه ها در برابر احساساتشان بر مبنای الگوهایی که داشته اند، رفتار می کنند. بنابراین اگر کودک مهربان و دلسوزی دارید بخشی از این رفتار خوب را به عملکرد خود نسبت دهید. شما الگوی خوبی برای او بوده اید.
ابراز وجود کردن: اگر همیشه دوست داشتید بدانید کودک تان چه نظری راجع به رنگ لباس شما و زیبایی آن دارد، می توانید آن را از زبان خود او بشنوید. بچه های دو ساله سرشار از عقیده و اظهارنظر هستند و مهارت های زبانی لازم برای ابراز آنها را کسب کرده اند. دایره واژگان بیشتر بچه های دوساله در حدود ۳۰۰ کلمه است و در پایان دوسالگی می توانند به راحتی جمله های سه تا پنج کلمه ای بسازند.
اندرو ملتزوف، استاد روانشناسی کودک در دانشگاه واشنگتن و نویسنده کتاب ((نابغه ای در گهواره)) می گوید: غذا دادن به بچه های زیر دو سال کاری یکنواخت و گاه خسته کننده است اما وقتی بچه ها دو ساله می شوند کم و بیش می گویند چه دوست دارند بخورند و چه دوست دارند نخورند و سلیقه غذایی خود را اعمال می کنند.

تجربه اندوزی:

بچه ها در این سن به راحتی لانه یک مورچه را پیدا می کنند و ساعت ها با حل کردن یک قرص جوشان ویتامین ث در آب سرگرم می شوند.
کلیروینر، متخصص امور کودکان در بیمارستان هوپ در الینویز می گوید: کافی است به آنها عملکرد چیزی را نشان دهید تا مثل اسفنج آن را در ذهنشان جذب کنند. آنها دوست دارند بدانند هر چیز در دنیا چگونه کار می کند بخصوص آن که معلمشان والدینشان باشد.

از آنجا که در این سن هر چیزی و هر اتفاقی می تواند برای آنان جنبه آموزنده داشته باشد لازم نیست نگران آموز ش های رسمی آنان در مهد کودک باشید.
جمع کردن برگ های خشک پائیزی، بزرگ شدن دانه عدسی که در یک گلدان کوچک کاشته اید یا حتی حرکت ماهی های قرمز در تنگی کوچک، بهترین کارگاه کسب تجربه و مهارت های زندگی برای آنان است.

کمک کردن به دیگران:

اگر از یک کودک دو ساله برای انجام کارهای کوچک مثل چیدن بشقاب های پلاستیکی یا بردن قاشق سر میز شام کمک بخواهید، کمتر دست رد به سینه شما خواهند زد. بچه های نوپا دوست دارند از والدین شان تقلید کرده و رضایت آنها را جلب کنند. کمک کردن بچه ها اگر چه گاه والدین را از نتیجه کار راضی نگه نمی دارد اما علاوه بر دادن حس اعتماد به نفس به آنان گاه واقعاً می تواند برای والدین مفید باشد.

این مطلب رو در مورد لجبازی کودک دو ساله میزارم میشه از توش نکته های جالبی برداشت کرد :


لجبازی در کودک کاملا طبیعی است. هر کودکی تا حدی لجبازی می کند، چون این طبیعت آنهاست که اطرافشان را آزمایش کنند و بفهمند که تا کجا می توانند پیشروی کنند. با این حال، بچه ها حد و مرز خود را نمی شناسند و این وظیفه والدین آنهاست که محدودیت ها را برای آنها مشخص کند. اینجاست که نقش مدیریتی پدر و مادر شروع می شود که هرچه زودتر باشد، بهتر است.

راه حل چیست؟

:::::::::نظم موثر:::::::، بهترین راه پیشگیری و همکاری با یک کودک لجباز است. برای به کار بردن این روش می باید از دو قانون استفاده کرد.

- قانون اول: در رفتار با کودک باید ثابت قدم بود. یعنی اینکه شما و همسرتان باید از قبل، در مورد اینکه فرزندتان مجاز به انجام چه کارهایی است و چه کارهایی را نباید انجام دهد، هماهنگ باشید. و نیز باید بدانید، در صورتیکه فرزندتان ازحد خود تجاوز کرد چگونه با او برخورد کنید که در این مورد نیز نیاز به هماهنگی قبلی دارد. وقتی کودک کار خطایی انجام می دهد نباید یکی از شما کودک را دعوا کند و دیگری از او حمایت کند. همچنین نباید در مورد یک عمل کودک یک روز بی توجه باشید ولی روز دیگر بخاطر همان کار او را دعوا کنید. نتیجه آنکه روش شما باید مداوم ، مشابه، و هماهنگ باشد.


- قانون دوم: وقتی کودکی لجبازی می کند، آرام اما محکم و ثابت قدم باشید. اگر این دو قانون را درست اجرا کنید، حد و حدود خود را درک می کند. داشتن برنامه ریزی روزانه برای کودک باعث می شود تا شرایطی که باعث تنش شده کم شود و کودک بفهمد که شما چه توقعاتی از او دارید. مثلا بهتر است که برنامه غذا، ساعت خواب و دیگر مسائلی که برای شما اهمیت دارد از قبل مشخص شود تا کودک بداند که شما چه توقعی از او دارید. البته همانگونه که بچه ها موظف هستند که بدون سوال، برنامه مورد نظر شما را اجرا کنند، شما نیز باید وقتی برای کارهای مورد علاقه کودک در نظر بگیرید. باید بدانید که کودکان دارای نظرات خاص خود هستند و می توانند برای خود تصمیم بگیرند. این مسئله بخش مهمی از شکل گیری شخصیت کودک را شامل می شود. حتی گاهی اوقات زمانی را با در نظر گرفتن نظر او و مشورت با او برای انجام فعالیت تنظیم کنید .پس این شما هستید که مسائل قابل بحث و غیرقابل بحث را مشخص کنید.

تا چه حد سخت گیر باشیم؟

والدین نباید در مورد تنبیه کودکشان خیلی سهل انگار یا خیلی خشن عمل کنند. هر دو عملکرد نتایج ناخوشایندی خواهد داشت. اگر کودکی بدون آنکه فرصت کافی برای تصمیم گیری داشته باشد، جواب منفی بشنود هرگز قادر نخواهد بود که برای خود تصمیم بگیرد یا نظر بدهد. بهترین راه برای مهار کودکی که بر سر مسئله ای پافشاری می کند، اجرای سه راه حل زیر است:

- اول: آرام اما محکم و قاطع به فرزندتان بگویید که به رفتارش خاتمه دهد و دوست ندارید که این کار تکرار شود چون به هیچ وجه آن را نمی پذیرند.

- دوم: اگر از کار خود دست برنداشت به کودکتان بگویید اگر به کارش ادامه دهد، تنبیه خواهد شد. اخطار و آگاهی دادن از مراحل مهمی بشمار می رود.

- سوم: در آخرین مرحله اگر کودک به خواسته شما عمل نکرد باید تنبیه شود. اما بهتره در مورد چگونگی تنبیه هم اطلاعاتی کسب کنید که خود جای بحث دارد. کنترل همیشگی از سوی والدین شخصیت کودک را ضعیف می کند. از سوی دیگر اگر کودک به حال خود رها شود یا به ندرت از سوی والدینش راهنمایی شود و همیشه راه خودش را برود نتیجه آن کودکی خواهد بود غیرقابل کنترل، که حرف والدینش هیچ تاثیری بر او ندارد.

بزرگترین تنبیه برای کودک دو ساله ، همون قطع ارتباطه ، نه اینکه فکر کنید باید داد بزنید یا کتک بزنید یا خشمگین بشید ، فقط آرووم دستشو بگییرید ببرید رو یه صندلی یا مکان خاص بنشونید و تکرار و تکرار و تکرار

::::::: جیغ زدن کودکان ::::::::

موضوع کمی پیچیده هست …

اگر پدر و مادر بین یک تا سه سالگی ندونن با فرزندشون چه باید بکنن و برخوردهایی داشته باشن و ازادی بچه رو محدود کنن و بهش بکن و نکن و باید و نبایدهای زیاد بگن ، …

بچه رو می برن در مسیری که جنگ قدرته ، یعنی بچه حالا به این نتیجه می رسه که جهان ، جهان فرمانبرداری و فرماندهیه و جهان قلدری و زوره …یکی باید زور بگه ، یکی باید فرمان بده ، یکی دیگه باید اطاعت کنه …

لذا بچه می بینه در بسیاری از موراد ناتوانه ، از بیان اون چیزی که میخواد ، یا وقتی پدر و مادر میگن نه باید بری بخابی …نمی دونه چی باید جواب بده … به حربه ی دیگری که از کودکی با او بوده و طبیعیست ، متوسل می شه که ماجرای گریه یا فریاده …یعنی اونجاست که بچه میره وارد مسیر جیغ کشیدن ، … چون ادما وقتی جیغ می کشن که فکر میکنن گوشی نیست …فرصتی برای حرف زدن نیست ، نمی دونن چیکار باید بکنن … و توی بچه بسیار عادیست …

نتیجتا برخورد نامناسب شماها بوده که به او نه احساس توجه و محبت و امنیت رو داده و نه کوشش کردید با اون کنار بیاید …و به او نشون دادید هر کی زورش برسه می تونه برنده باشه

و اون هم فکر میکنه تنها زوری که داره این جیغ زدنه …این جیغ زدن توجه شما رو می گیره ، جلوی یه جمعی باشه باعث شرمندگی شما می شه … یه مقدار به هر حال باهاش کنار میاید …و بعد هم بتدریج از خودش بدش می یاد … اخرش اینه که با خودش میگه من با این جیغ کشیدن کتک می خورم ، خب بخورم .. چون گرفتاری با خودش پیدا می کنه … یعنی خودش رو موجود بدی می دونه …

یک کمی کوشش کنید موضوع رو متوجه بشید چون اینجوری به جایی نمی رسیم …

من و شما وقتی بخایم از مردم یه چیزی بخایم ، به چه زبونی صحبت می کنیم ؟ فارسی ، برای اینکه فارسی بلدیم ، اگر ژاپنی بلد بودیم ژاپنی حرف می زدیم با کسی که ژاپنیه …

فررزند شما غیر از جیغ زدن برای دادن پیامش راهی نداره ، شما براش راهی نذاشتین ، هیچ ارتباطی هم به ماجرای لوس کردنش نداره ،البته وقتی بچه جلوی یه جمعی و یا یه جایی جیغ زد ما بهش یه چیزی می دیم … ما با این کارمون چه کردیم ؟جیغ زدنش رو تقویت کردیم و تشویق کردیم ..

به همین جهت من همیشه عرضم به پدر و مادرا اینه که تا انجایی که ممکنه به بچه ها نه نگید ، صلاح بچه ها بویژه بین یک تا ۶ سالگیست ،هر چیزی که کمی بده ، کمی اشتباهه ، کمی دوست ندارید ، بگذارید بچه ازادانه بکنه ،

ازاد بگذارید بچه رو که انتخاب رو اون بکنه ، تا اونجایی که ممکنه به بچه نه نگید ، …

اما روزی که گفتید نه ، باید بدونید که وقتی می تونید بگید "نه" که پای اونه نه تون محکم بایستید ، تا اخر …

یعنی اگر من بدونم وقتی به بچم میگم نه ، اون شروع میکنه به جیغ زدن و چون مهمون دارم و یا وسط خیابونه ، من تسلیم می شم ،… همون اول بهتره کار بد رو براش بکنم و خودمو خلاص کنم تا اینکه بذارم اون جیغشو بزنه بعد تسلیمش بشم .

چون در اینگونه موارد اون چیزی که تشویق میشه ، تقویت میشه ، تو بدنش جا می افته ، … اینه که هر وقت با مساله و مشکلی روبرو شدی ، یا در ارتباط با پدر و مادر ، چون برخی اوقات بچه ها این کارو فقط با پدر و مادر می کنند …

جیغ بزن … داد بزن … یعنی من حربه ای که در اختیارم قرار می گیره اینه .. یعنی بداموزی از اینجاست …

پدر و مادر متاسفانه به دلیل کم دانی اخلاق و رفتار بد رو در بچه می کارند ….اونا رو تو وجودشون می گذارن …

قاعده مشخصه … من تا اونجایی که ممکنه به بچم نه نمی گم . من هزاران هزار موردی رو که دوست نداشتم ، درست نمیدونستم رو ، گذاشتم بچه هام انجام بدن …

پس اولا من نه نمی گم تا اونجایی که می تونم …

اونجایی که باید نه بگم مثلا در موارد کار غیر اخلاقی یا جایی که بچم میخواد به حریم و حقوق دیگران تجاوز کنه البته با ملاکهای علمی و اخلاقی نه فرهنگی یا مذهبی یا شخصی و سلیقه ای، بچه خون هم گریه کنه من پاش می ایستم ،

بنابراین ماجرای لوس کردن مطرح نیست …

من پاش می ایستم ، ولی باید پیش بینی من درست باشه … اگر تو یه مهمونیه جیغ زدنه اون توجه بقیه رو جلب میکنه ، من ناچار باید باهاش کنار بیام و نزارم موضوع به جیغ کشیدن برسه …من قرار نیست اونجا بخام باهاش مخالف کنم ، من هر چی گفت میگم باشه ،من خودم داوطلبانه بهش میدم برای اینکه جنگی راه نیفته برای اینکه بازنده من و اون نباشیم …

روزی که شما به من می گید این بچه جیغ می زنه بعلاوه برخی از بچه ها هستند دیر زبون باز می کنن ، مشکل برای بیان خودشون دارند ، ما هی براشون حرف می زنیم ، بچه به این نتیجه می رسه که زبون رو بلد نیست بنابراین از حربه ای استفاده میکنه که جیغه ..

همونطوری که بسیاری از ادما وقتی بحث می کنن کم میارن … فحش میدن … کتک می زنن …

فرقش چیه ؟

در این حقیقت من می بینم از این راه به هدفم نمی رسم ، میرم سراغ حربه ی دیگری که در اختیارمه …

یا بعضی ادما وقتی بحث می کنی که به جایی می رسه که ناجوره ، گریه می کنن ، می زنن زیر گریه ، ..پس بنابراین مشکلی که اونا پیدا می کنن مساله برخورد با شماست و حالا رفتن سراغ راهی که براشون مونده …

بنابراین عادیه …

چه جوری می شه جیغ بچه رو برخورد کرد ؟

می شه باهاش صحبت کرد که عزیزم اگه چیزی میخای به ما بگو …

و از این به بعد بهت می گیم … اگر جیغ زدی هیچ اعتنایی بهت نمی کنیم …

یکی از بهترین کارها بی اعتنایی هست …

ولی باید مطمئن باشید بیخودی هی نه نه نمی گید ……

شما اگر یکماه بی اعتنا نسبت به جیغش باشید ، بی اعتنا یعنی اینکه اصلا نمی فهمم ، نه اینکه بهش بگید جیغ برای چی می زنی ؟ بزن … یعنی اصلا براتون مهم نیست .. جیغ بزنه یعنی انگار نزده …

روزی که بی اعتنا باشید همه ی مطالعات نشون میده در مواردی که انجام یه کار ضرر و خطر خاصی رو موجب نمی شه .. بی اعتنایی کامل ..کامل … نه اینکه ده دفعه بی اعتنا باشید یه دفعه اعتنا کنید .. بی اعتنایی کامل …مثه اینکه اصلا چیزی نمی شنویم …همیشه موجب خاموشی و فراموشیه …

یعنی این تنها کاریه که میشه اخلاق و رفتار بد کودک رو در این گونه موارد ازش گرفت …بی اعتنایی کامل … یعنی هر چی جیغ میزنه مثه اینکه اصلا نمی زنه .. اصلا می تونید بهش نگاه کنید که اصلا من نمی فهمم ، یعنی من کرم … کر کر … تو هم اصلا چیغ نمی زنی .. به هیج وجه ..هیچ باهاش بحث نمی کنید …حرف نمی زنید …حتی بدنتون نشون نمیده که شما مثلن این جیغ داره زده می شه …هیچ …هیچ …

هر وقت به اینجا رسیدید می تونید از سرش بندازید ..

و بعدم وقتی می بینید با دیگران وقتی بازی می کنه … مساله افرینه در ایامی که میخاید درستش بکنید ، پهلوی این و اون نبردیش … نگذارید یه جایی بره که با جیغ زدنش پاداششو از دیگران بگیره و فکر کنه خب این تنها راهیه که من بعضی از اوقات می تونم به هدفم برسم …

هر ادمی که فکر کنه از یه راهی ، …. گریه هست ، جیغه ، فحشه ، تهدیده ، تنبیهه ، قهره … میتونه به هدفاش برسه خب معلومه از این استفاده می کنه ..

کیه که در دنیا نکنه …شما از انسان ها بگیرید تا کشورها رو .. از این سیستم استفاده می کنند تا به هدفهاشون برسند ….


::::::::::: لجبازی ::::::::::::

 

لجبازی یک بازی دو طرفه است...لجبازی وقتی شروع میشه که شما به فرزندتون میگید نه...یا نکن یا بکن ...من تمام فریاد ناشنیده ام اینست که این بکن نکن ها بچه رو تو این سنین از پا در میاره ...و موضوع در بقیه سنین هم از این قراره اینه که شما قراره کار خوب و درست رو به فرزندتون آموزش بدین..کار پدری و مادری کار اموزش با مهربونیه ...متاسفانه ماها فکر میکنیم کار پدر مادری کار پلیسه که مواظب باشیم سر موقع به بچه بگیم نکن یا بکن یا نصیحت کنیم....وقتی شما قواعد کار رو تا 3 سالگی درست رعایت کنید معمولا بچه بقول شما لجباز نمیشه یعنی وقتی چیزیو که دوست نداره یا داره بخاطر خشم و یا بازی یا اذیت شما برعکسشو نمیخواد... که حتی اگه این موارد هم به دلیل آسیب پیش اومد پدر و مادر باید تو این موارد هم سیاست داشته باشند و وارد این بازی با کودک نشن...مثلا اگه شما از قبل میدونید تو یک مهمونی بچه 5 ساله شما هنگام برگشت به خونه لج میکنه که من نمیام پس بهتره بهش بگید پسر گلم تو نیا مواظب خودت باش ما میریم حالا اون میاد برعکس عمل کنه و میگه نه منم میخوام بیام اونوقت شما به هدفتون رسیدین...پس با بچه ها وارد بازی لجبازی که دو طرفه هست نشید و اگه چیز بدی نمیخوان بهتره یا با سیاست به هدفتون برسید یا کوتاه بیاین و بزارید اونم از زندگیش لذت ببره.

 

توجه !!!!!!!!!!!!!

با بچه ها وارد بازی لجبازی که دو طرفه هست نشید و اگه چیز بدی !!! نمیخوان بهتره یا با سیاست به هدفتون برسید یا کوتاه بیاین و بزارید اونم از زندگیش لذت ببره.


..وقتی بچه چیز بد و غلط و خطرناکی نمیخواد چرا باید به میل ما عمل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه ملک شخصی ماست؟؟؟؟؟؟اون انسانه مهمترین چیز تو دنیا براش آزادی و اختیارشه...ملک شخصی ما نیست که هرچی ما خواستیم اونم همونو بخواد...اون آزاد به این دنیا اومده و باید با روح برابری و آزادی باهاش رفتار بشه..قرار نیست ما از دریچه قدرت وارد عمل بشیم و چیزی که خودمون دوست داریم بهش تحمیل کنیم

پدر و مادر باید تا حد امکان به فرزندشون نه نگن و حتی بزارن اشتباهات کوچیکو انجام بده .....ولی ولی ولی ولی وقتی فرزندشون خواست کار بد غلط و خطرناک (( البته طبق معیارهای علمی و اخلاقی و نه فرهنگی یا مذهبی یا شخصی)) انجام بده اونوقت پدر و مادر باید محکم جلوی بچه بایستند و حتی اگه خون هم گریه کرد بهش اجازه انجام اون کار بد رو ندهند...یکی از بدترین کار ها اینه که پدر و مادر اول میگن نه ولی وقتی بچه زیاد گریه میکنه آخرش راضی میشن میگن حالا که زیاد بد نیست بزار کوتاه بیایم، اونوقته که بهش یاد میدن هر چیزی که میخوای اگه زیاد گریه کنی مارو مجبور میکنی بهت بدیم...پس پدر و مادر باید کلمه" نه" رو تا حد امکان نگن ولی وقتی واجب و لازم به جهت جلوگیری از یک کار غیر اخلاقی غیر دست و آسیب زننده بود دیگه نباید کوتاه بیان.

کار غیر اخلاقی کاری که برخلاف 5 اصل اخلاقی باشه(1-عدالت و انصاف2-آزادی و رهایی 3-واقعیت و حقیقت 4-محبت و عشق5-حرمت و حیثیت)

ینم یه تجربه بسیار آموزنده و هشدار دهنده به ما پدر و مادر ها ی عزیز و محترم در مورد دروغ !!!!


دروغ ریشه جامعه را خشک میکند


برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است !!!!!.

کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .!!!!

حال ما ایرانیها چگونه عمل میکنیم . بابا میشینه تو خونه جلوی بچه کوچک به زنش میگه ، فلانی زنگ زد بگو من نیستم . مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلان چیزو میخرم بعد انگار نه انگار . بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان بزرگ زنگ زدم
بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه . معلمش میگه چرا مشق ننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم . فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را بدروغ جای اصلی میفروشه مهندس میشه بجای دو متر ، یک متر فونداسیون میریزه ، دکتر میشه ، اهمال در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه ، تولید کننده محصولات پروتئینی میشه ، گوشت شتر و اسب مصرف میکنه ، رییس هواپیمائی میشه سقوط هواپیما را پای خلبان مرده میذاره وارد سیاست میشه سر ملت شیره میماله . دروغ به اولین ابزار هر فرد برای دست یافتن به هدف تبدیل میشود .
دروغ فساد و تباهی جامعه را ببار میاورد . اعتمادها را زایل میکند . لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد . ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد . منشا بسیاری از معضلات اجتماعی دروغ است . دروغ ریشه جامعه را خشک میکند .
دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چون سیلی که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ما است
مادر ، از آن لحظه که بدلیل تنبلی خود ، شیشه شیر خالی را در دهان نوزاد قرار میدهد تا او را ساکت کند ، آموزش دروغ را به او آغاز کرده است.

آسیب حرمت نفس !!!!!!!!


آیا در بزرگسالی فردی خجالتی و کمرو هستید؟آیا اعتیاد دارید؟آیا وسواسی هستید؟آیا خسیس یا لجباز و یک دنده هستید؟آیا ... ؟
هر کدام از این صفات را که دارید بدانید احتمالا بین 14 تا 36 ماهگی آسیب دیده اید.

کودک انسانی بین 14 تا 36 ماهگی با 5حقیقت تلخ در مورد خودش آشنا میشود که او 1-نادانتر 2-ناتوانتر3-نیازمندتر4-اشتباهکارتر از بقیه هست و5-گاهی اوقات فکرهای بدی درباره عزیزانش به ذهنش خطور میکند و به همین دلائل به یک نتیجه اصلی و اساسی و محکم در سه سالگی میرسد و ان اینست که " من پسر یا دختر بدی هستم" تقریبا 95 درصد انسانها با وجود داشتن حتی بهترین پدر و مادر به این نتیجه خواهند رسید که " من بدم و دیگران خوبند " و آن درصدی که به علت تنبیهات بسیار شدید پدر و مادر در سه سال اول به این نتیجه میرسند که " من خوبم و این دیگران هستند که بد هستند " همان افرادی هستند که در بزرگسالی یا راهی زندان و یا تیمارستان خواهند شد.

لذا همانطور که آدلر فهمید ریشه اصلی و اساسی حرکت انسان و آسیب اصلی و اساسی او از همین احساس حقارتی است که در کودکی متوجه او میشود.ما پدر مادرها تنها کاری که از دستمان بر می آید این است که تلاش کنیم تا حد امکان این آسیب را به حداقل ممکن خود برسانیم.در اینباره به سه موضوع اصلی و اساسی و حیاتی درباره فرزند خود باید توجه کرد :

*1-بین 14 تا 36 ماهگی موضوع اصلی و اساسی آزادی و خودمختاری کودک است و بچه میخواد روی همه چیزکنترل داشته باشه و موضوعات به میل اون باشه لذا وقتی چیزها برخلاف میلشه به هم میریزه لذا میخواد جهان در اختیارش باشه.یعنی پدر و مادر در این دوران به کودک خود "نکن و نه" نمیگویند و به بیان دیگر خانه پرورش و تعلیم و تربیت متعلق به کودک 14 تا 36 ماهه است و خانه به قدری برای او باید امن باشد که او هر کاری که دلش خواست و تکرار میکنم هر کاری که میخواست ومی توانست را به راحتی انجام بدهد بدون اینکه برایش خطری داشته باشد لذا بدین وسیله پدر و مادر تا حد امکان از" بکن نکن" به شدت پرهیز کنند.میدانیم کودک در این سنین کنجکاو است و میخواهد دنیا را کشف کند لذا اگر لباسهای کمد را بیرون ریخت کاری با او نداشته باشید اگر غذایش را با دست خورد کاری به او نداشته باشید بگذارید اشتباهات کوچکی که برایش خطر ندارد را انجام دهد بگذارید دنیا را تجربه و کشف کند خواهشا در این دوران نمیخواهد او را تبدیل به یک آدم بزرگسال کنید. لطفا وقتی در مهمانی نمیتوانید او را آزاد بگذارید به ان مهمانی نروید شما در این دوران در خدمت او هستید و قرار است جایی باشید که او راحت و آزاد باشد و درست است که کار مشکلی است ولی بدانید با هر ساعت هزینه در این دوران خود را برای هزاران ساعت در بزرگسالی او بیمه کرده اید.

*2-موضوع اصلی و اساسی دیگر مساله نیاز و احتیاج کودک در این دوران است که باید کاملا او را درک کرد و هیچگاه و تکرار میکنم هیچگاه او را بخاطر نیاز و احتیاجش شرمنده نکنیم مثلا اگر کودکتان در ماشین گفت من دستشویی دارم یا آب میخوام به او نمیگویید: آخه عزیزم الان چه وقت اب خواستن است یا مگر به تو نگفتیم قبل از بیرون آمدن دستشویی برو.

*3-با موضوع ادرار و مدفوع کودک بینهایت بینهایت عادی و معمولی رفتار شود و مساله اموزش رفتن به توالت در این سن بسیار اهمیت دارد و باید به نوعی او را در این زمینه کمک کنیم که هیچگونه هیچگونه احساس بدی راجع به مساله ادرار یا مدفوع خود پیدا نکند و بتواند در این زمینه بدون هیچگونه تنبیه یا ترسی آموزش رفتن به توالت را فرا بگیرد و بدانید شاید در حدود 70درصد وسواسیها بخاطر آسیب در این مساله وسواسی شده اند.

*****بعد از سه سالگی تا 18 سالگی پدر و مادر فرصت دارند که این احساس بد فرزندشان را به احساس خوب درباره خودشان تبدیل کنند بدین منظور میبایست :

*1-روزی حداقل 50 بار درست و به موقع و مناسب به فرزندشان بگویند تو پسر یا دختر خوبی هستی و حتی وقتی کار اشتباهی میکند میگوییم تو پسر یا دختر خوبی هستی ولی کارت اشتباه بود .

*2-عشق بدون قید و شرط را که کودک به مانند اکسیژن به آن نیاز دارد به او بدهید و به او بگویید که او رابا تمام وجود دوست دارید حتی اگر او درس نخواند حتی اگر قاتل شود حتی اگر فاسد شود حتی اگر تنبل و بیعرضه باشد باز هم او را با تمام وجود دوست دارید و این پیام را باید به کودک داد تا بفهمد شما او را فقط و فقط بخاطر این که هست دوست دارید نه بخاظر اینکه کار خوب میکند .اگر چنین کردید در بزرگسالی او گرفتار عشقهای بیمارگونه و وابستگیهای عجیب و غریب نمیشود و بخاطر احتیاج و نیازش با کسی ارتباط برقرار نمی کند و توانایی عشق ورزیدن سالم را پیدا خواهد کرد.

:::::::: تثبیت دهانی و خوردن انگشت و ناخن و وسائل در کودکان :::::

دلیل اصلی و اساسی جویدن ناخن و خوردن شصت و انگشت و وسائل از سه سالگی به بعد اضطراب و نگرانی کودک یا نوجوان یا بزرگسال است و ریشه مساله در چند چیز است :

الف-تثبیت دهانی : بچه به چند دلیل دچار تثبیت دهانی میشه***

1- بین تولد تا 14 ماهگی خوردن شیر و میک زدن در روز کمتر از 1 ساعت از سینه مادر یا شیشه شیر یا بیشتر از 4 ساعت

2-پدر مادری که بعد از 14 ماهگی هنوز به بچشون بوسیله میک زدن شیر میدادند مثلا چون سوراخ شیشه شیر تنگ بوده کودک همچنان مجبور به میک زدن بوده و این شیر دادن بوسیله میک زدنو تا 18 ماهگی یا حتی دو سالگی ادامه میدادند این احتمال وجود داره که فرزندشون با خطر تثبیت دهانی روبرو بشه به این معنا که مقداری انرژی روانی و یا حتی انرژی جنسی و لذت و آرامش در منطقه دهان تثبیت بشه و فرد در بزرگسالی اصولا از طریق خرد کردن چیزی با دهان و یا آدامس یا سیگار یا چای و قهوه کمی داغ و یا مشروب تلخ و به نوعی تحریک منطقه دهان گرفتارش بشه که هر فردی دچار مشکل تثبیت دهانی در کودکی بشه با خودش 4 ویژگی روانی خطرناک در بزرگسالی به همراه داره :

1-وابستگی بیش از اندازه فرد در بزرگسالی

2-توقع و درخواست و انتظار بیش از اندازه فرد از دیگران

3-ساده دل بودن و زود گول خوردن

4-زخم زبون زدن

ب-برخی کودکان وقتی در کودکی به دلیل اینکه غذا کم خوردندو گرسنه هستند دستشونو به داخل دهانشون میبرند و به اون عادت میکنند

ج-برخی اوقات پستونکی که بچه ها بیش از حد ازش استفاده میکردند زمینه را برای اینکار فراهم میکنه

د-برخی اوقات هم بعدها اینکار رو بدون هیچ دلیلی انجام میدهند و وقتی میبینند کسی باهاشون کاری نداره براشون به عادت تبدیل میشه و معناش این است که من وارد مرحله چهارم اگاهی وتوانایی میشم یعنی وارد مرحله ناآگاه میشم و سیستم هر زمان که ضروری بدونه اون عمل رو تکرار میکنه و اجازه نمیگیره و بچه ممکنه بعد از 15 ثانیه متوجه میشه دستش تو دهانشه.

**چهار مرحله اگاهی و توانایی بدین قرار است

1-ناآگاه و ناتوان : بعضی چیزها رو من نه میدونم و نه میتونم مثلا در 4 سالگی من اصلا نمیدونم رانندگی یا اسکی روی آب چیه و نمیتونم

2-آگاه و ناتوان : بعضی چیزها رو من میدونم ولی نمیتونم مثلا میتونم قوانین رانندگیو از کتابا بخونم ویادبگیرم ولی همچنان نمیتونم اسکی یا راننگی کنم

3-آگاه و توانا :در مرحله سوم حالا من کمی میدونم و کمی میتونم یعنی میتونم اگه هوشیاری کامل خودمو حفظ کنم با صرف انرژی روانی زیادی اینکار رو انجام بدم و رانندگی کنم در حالیکه تمام حواس و ذهنم به راننگی مشغوله

4-ناخوداگاه و توانا : در مرحله چهارم من کار را میتونم انجام بدهم طوریکه از انجام اون ناآگاهم مثلا بعد از اینکه شما رانندگی رو بصورت کامل و ماهرانه فرا گرفتید دیگر بصورت نااگاه رانندگی میکنید و در حین رانندگی به هزاران موضوع دیگه هم فکر میکنید و یا کارهای دیگه هم انجام میدین عادت رسیدن به اینجاست یعنی ما کاریو میکنیم بدون اینکه توجه به اون داشته باشیم یا انرژی روانی خودمونو صرفش کنیم.

برای ترک این عادت بسیار مراقب باشید بعد از سه سالگی باید با موافقت فرزندتون و بدون اینکه اونو مسوول یا مقصر بدونیم و یا بهش احساس گناه بدیم باید کمکش کنیم که اینو کنار بگذاره و ممکنه 2تا 6 ماه بسته به شدتش ترک کردن این موضوع طول بکشه و البته ممکنه بعد از گذشت حتی 2 سال بعد از ترک در یک موقعیت خاص بصورت ناخوداگاه این کار رو انجام بدهد که البته این موضوع خاصی نیست و نشانه برگشت مشکل نمیباشد ولی بعد از موافقت خودش میتونید از مواد بد طعم که داروخانه میده برای زدن به دستش استفاده کنید تا وقتی فرزندتون دستشو به دهنش میبره بخاطر تلخیش بیرون بیاره و یا دستکش نازکی دستش کنه تا وقتیکه به صحنه اگاه ذهنش میاد کمکش کنه که از این کار جلوگیری کنه و یا در مهمونیها باهاش یک قراردادی بزارید که مثلا وقتی من این اشاره رو کردم یا این کلمه رو گفتم و یا لبخند زدم و خلاصه هر قراری بفهمه که دستش تو دهنته و باید بیرون بیاریش کمکش کنید آرام آرام این عملو ترک کنه البته برای بچه های که ناخن میخورند توصیه میشوند که هر روز یا یک روز در میون ناخنشو با سائیدن یا گرفتن کوتاه کنید که اصلا فرزندتون چیزی برای خوردن مثل ناخن نداشته باشد که البته میتونه بره سراغ گوشه های دستش که با موافقت خودش اون مواد تلخ و یا دستکش یا پیچیدن پارچه دور دستش کمک کنه .اما بسیار بسیار بسیار بسیار مهم است که باید بدونید فرزندتون نگران و مضطرب است و باید اضطراب و نگرانی رو ازبین ببرید و ریشه موضوعو رو خشک کنید و کودک رو به آرامش برسونید...اون کودک آرامش نداره.

 

پسندها (2)

نظرات (1)

خاله نینا
23 آذر 94 18:12
فدای کودک دو ساله شماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا