سونو جنسيت و زلزله 6 ريشتري!
21مرداد روزي بود كه خيلي منتظرش بوديم . اونروز جنسيت كوچولومون مشخص مي شد . با كلي هيجان راه افتاديم به سمت خيابون 17 شهريور براي سونو . تو ماشين داشتيم با همسري راجع به كوچولومون و جنسيتش حرف مي زديم. خيلي بي قرار بوديم . نزديكيهاي مركز سونو كه رسيديم ديديم همه مردم تو خيابونن .يه آشوب عجيبي بين مردم بود ........خيلي عجيب بود معلوم بود كه اتفاقي افتاده . همسري گفت چي شده چرا حتي پرستارها هم با اين لباسهاي فرمشون تو خيابونن؟؟؟
من يه لحظه گفتم زلزله..........حتما زلزله شده. همون لحظه همسري ماشين رو نگه داشت و از يه نفر پرسيد آقا چه خبر شده؟ و در جواب بهمون گفتن ............زلزله
خيلي ترسيدم. ما چون تو ماشين در حال حركت بوديم متوجه نشده بوديم . همسري سريع يه جاي مناسب و امن واسه پارك ماشين پيدا كرد و منو دلداري ميداد كه نترس من مراقبت هستم . خدا رو شكر همسري پيشم بود وگرنه...........
تو ماشين مشغول زنگ زدن به مامان ها و بابا مون بوديم كه دومي هم اومد...........همه نگران من بودند ولي خوشبختانه خدا خواست كه من تنها نبودم و بيرون بودنمون باعث شد من خيلي نترسم.......همه با ما تماس مي گرفتن و حال منو مي پرسيدن .
خلاصه سونو كنسل شد و ما باز در انتظار مونديم.
اين زلزله ها همچنان ادامه داره البته مرکزش یکی از شهرستانهای نزدیکه تبریزه و متاسفانه خسارات زيادي داشته .........اميدوارم خدا خودش مراقب ني ني هاي كوچولوي زلزله زده باشه
ما هم چند شبيه كه با مامانم اينا و البته همسايه ها تو پارك سره كوچمون مي خوابيم.! اينم از حال و هواي پارك سره كوچه ما !!!!!!!